در حال بارگذاری ...
...

جام جم آنلاین به بهانه اجرای نمایش " چشم اندازی از پل " نوشته آرتور میلر با کارگردانی منیژه محامدی مطلبی را به قلم پیمان شوقی منتشر کرده است. شوقی در این مطلب هم به دنیای نمایشنامه های میلر پرداخته است و هم به اجرای منیژه محامدی.

جام جم آنلاین به بهانه اجرای نمایش " چشم اندازی از پل " نوشته آرتور میلر با کارگردانی منیژه محامدی مطلبی را به قلم پیمان شوقی منتشر کرده است. شوقی در این مطلب هم به دنیای نمایشنامه های میلر پرداخته است و هم به اجرای منیژه محامدی.

جام جم آنلاین:
پیمان شوقی

در ایامی که تالار اصلی تئاتر شهر به صحنه آمدن نمایش «چشم اندازی از پل» کار منیژه محامدی را انتظار می کشید جهان شاهد از دست رفتن نویسنده ارجمند آن آرتورمیلر بود.
میلر یکی از بزرگترین درام نویسان قرن بیستم و از مهم ترین نمایشنامه نویسان و روشنفکران اروپایی بود که در مبارزه ای بی امان با سیاهی ها و پلشتی های جامعه اش الگوی روشن و تاثیر گذار در برابر هنرمندان دنیای مرفه صنعتی قرار داد و سمت و سوهای پیش روی روشنفکر متعهد در زمانه هجوم بی امان رسانه ها را ترسیم کرد.
آثار او که عمدتا لایه های مختلف طبقات متوسط و آسیب پذیر امریکایی را زیر ذره بین قرار می دهند عملا واجد این موقعیت کلیدی هستند که تبدیل به روی دیگر سکه تبلیغات رسانه های این کشور در دهه های میانی قرن گذشته شوند و سویه های تاریک رویای امریکایی را زیر پرتو انوار روشنگر قرار دهند.


آدمهای میلر قربانیانی هستند که بدون اطلاع از کم و کیف سرنوشت و موقعیت خود، مدام در تار و پود دامی که گرفتار آنند دست و پا می زنند و تنها زمانی می توانند نگاهی از سر آگاهی به حال و روز خود داشته باشند که تقدیر، بازی اش را کرده و زوال یا سقوط (عمدتا در لباس حضور اجل محتوم) فرصتی برای جبران روزها و عمر رفته باقی نگذاشته است.
درعین حال شکنندگی موقعیت های عادی و جاری زندگی زندگی روزمره حتی یکی دیگر از مولفه های همیشگی درام های میلر است.
قهرمان های او برعکس شخصیت های درام های کلاسیک نه تنها نیت و عزم انجام کارهای عظیم و در افتادن با سرنوشت فرا بشری ندارند بلکه در عمل و در مرام هر دو شدیدا از اقدام به هر گونه کنش خارج از روال روزمرگی احتزار می جوید و تمام نشانه های رفاه و سرخوشی ناشی از یک روند قابل قبول در زندگی و محیط آن را از خود بروز می دهند.
اما تمام این کاخ رویاها به سادگی و با اولین پیش آمدن خارج از سیستم و غیر قابل پیش بینی درهم می شکند و فاجعه را در معنای جدید خود یعنی زوال قهرمان و خانواده اش در دل اجتماع پر تلاطم و بیرحم رقم می زند. این سویه دراماتیک که به صورت خطی تکرار شونده در اغلب آثار آرتورمیلر به صراحت و یا اشاره قابل ردیابی است.
صرفنظر از کاربردی که به عنوان ترفندهای نمایشی و مولفه های شناخت شناسامه برای بررسی ابعاد فنی و هنری کار میلر دارد در اشاره مستقیم به واقعیت های تلخی هم قرار می گیرد که وجدان های بشری را در جامعه امریکای درحال گذار از دوران سنتهای اخلاقی به مدرنیسم صنعتی (مشخصا در سالهای سیاه افول اقتصادی در نیمه نخست دهه سی میلادی) شدیدا متاثر کرده و بارها در آثار هنرمندان اجتماعی و چپگرای امریکایی و اروپایی نیز جلوه یافته اند.
اما نکته اینجاست که غلبه دائمی بوقهای تبلیغاتی و تسلطی که بر رسانه های مسلط روی افکار عمومی داشته و دارند عموما در کار ترویج نقش امریکا به عنوان «بهشت گمشده» و «سرزمین آرزوها» نیست که بدون جذب دائم نیروهای کار ارزان ولی کارآمد خارجی با مشکلات عمده ای بر سر راه گسترش اقتصادی مواجه شد و اتفاقا همین نیروهای کار ارزان خارجی ، قشری هستند که آرتور میلر در نمایشنامه «چشم اندازی از پل» دقیقا به آنها نظر دارد.


ایده آل های اخلاقی

چشم اندازی از پل » روایتگر ماجرای رفته بر یک خانواده مهاجر ایتالیایی است که از زبان «وکیل الفیری» وکیل و راهنمای محله کارگری در یکی از بندرگاه های شهر نیویورک روایت می شود.
«الفیری» مردی است پخته و سرد و گرم روزگار چشیده که از اول جوانی تا سالهای کمال شاهد بیشمار حوادث و اتفاقات رایج در این قبیل محله ها و در میان این قشر خاص بوده و کثرت چنین روندی به او جایگاهی برتر و زاویه دیدش را در حد راوی دانای کل قرار داده است.
ارتباط او با موکلینش دست کم آنقدر که در متن نمایش ملاحظه می شود رابطه ای مثل پدر کشیش است تا یک ارتباط شغلی و تخصصی و حداقل در زمانهای حذف نشده نمایشی نیز هیچ جا شاهد رد و بدل شدن پول (حق الوکاله) و رواج مناسبات مادی میان او و قهرمان نمایش «ادی » نیستیم.
برعکس در تمام لحظات شاخص و اوجهای درام ، او در دل صحنه و یا در کنار آن حاضر است و پیشاپیش لحظات نزدیک فاجعه را گزارش می دهد. (انتخاب کارگردان که او را حتی در دقایقی که در دل وقایع نیست نشسته در تاریکی و حاضر در جوار درام صحنه قرار می دهد نیز تاکیدی دیگر بر این مدعاست ) او را باید از لحاظ نقش و شخصیت بازی ، نماینده نقاط آرمانی امریکای دیروز بدانیم.
امریکایی که ایده آل های اخلاقی ، انسانی و مذهبی شاخص های هویتش را تشکیل می دادند و در عرصه نگاه میلر، به عنوان شاهد و گواه زوال دوران اهمیت می یابند.


فوران احساسات خام

اما در نقطه مقابل وکیل ، «ادی» مردی است که تقریبا از هر نظر در نقطه مقابل او قرار دارد. هم از نظر ملیت (ایتالیایی تبار است)، هم از نظر پایگاه اجتماعی (کارگر بارانداز است) و هم از لحاظ باورهای هویتی هر قدر وکیل با اتکا به هویتش در برخورد با موقعیت ها عاقلانه و با اتکا به عقل فردی و قوانین پیشگیرانه بشری رفتار می کند، اما «ادی» مدام در کار نمایش فوران احساسات خام و کوفتن به در سنتهای قومی خود با گوشه چشمی به قوانین مدعی آسمان است و شاید همین مجموعه رفتارها است که او را با وجود این موقعیت نسبتا برتری که در محله دارد در مواجهه با موقعیت ناخواسته ای که محور نمایش است درمانده می ماند و مانند حیوان عصیان زده سر به راهی می گذارد که سرانجامی جز فاجعه ندارد.
جالب اینجاست مقدمات که این موقعیت ناخواسته را نیز خودش (به نیت خوشحال کردن همسرش) فراهم آورده و آن دعوت از دو عموزاده ایتالیایی برای مهاجرت و اقامت غیرقانونی و کار در امریکا است.
«ادی» در ارزیابی خام این اقدام خود، نهایت فداکاری را در تحمل 2 بیگانه به مدت چند ماه در خانه اش می بیند غافل از علاقه ای که میان یکی از این دو مهمان و دخترخوانده اش «کاترین» پدید می آید و آن هم بی توجه به نیروهای درونی که ندانسته او را وابسته و نیازمند حضور و اعتنای دخترک ساخته است.
ابعاد دیگر این نیروهای درونی در وابستگی آشکار او به سنتهای دیرپای ایتالیایی / سیسیلی آشکار می شود که جایگاه مردسالارانه اش در خانواده ، اهمیت ویژه به عنصر «آبرو» در میان مردمان از آن جمله اند.
اما میلر از این هم فراتر می رود و با ترسیم دقیق ابعاد مرحله به مرحله درام ، سرانجام به تراژدی واقعی کارگران مهاجر می رسد و آن آزاد شدن غولی است از درونشان که در دنیای بومی شان به دلیل کارکردهای مکانیسم اجتماعی مجال بروز نمی یافت ولی در سرزمین بیگانه به دلیل فراغت از نگاه خیره اجتماع و امکان استفاده از نوع تازه ای از «آزادی» ظاهر می شود و تعادل زندگی را به نحو خطرناکی به هم می ریزد.
عشق پنهان «ادی» به «کاترین» که از شکل محبتی پدرانه رفته رفته به طرف سیمای یک رابطه گناه آلود میل می کند (تا آن حد که مصمم به قتل رودلفو می شود) از یک طرف و برخورد تجاوزکارانه او با عاشق دخترش (که صرفنظر از شکل تحقیرآمیزش گویای تمایل گناه آلود دیگری نیز در وجود ادی شاید باشد) از طرف دیگر مهمترین نمودهای این سقوط اساسی هستند.
و میلر از یاد نمی برد که همواره با پرداختی نسبتا واقع گرایانه از درام هایش ، انسان و اجتماع را در تعاملی دوسویه تعریف کند که در مبادی و تعریفها شدیدا وامدار یکدیگرند و هیچکدام بی دیگری قابلیت نشستن بر جایگاه معین از منظری حقیقت نمایانه را ندارند.